رای شماره ۲۷ مورخ ۱۳۸۱/‍۰۲/‍۰۱ هیات عمومی دیوان عدالت اداری

کلاسه پرونده: 370/79

شاکی: آقای مجتبی کمره

موضوع: ابطال موادی از آیین‎نامه قانون افراز و فروش املاک مشاع

تاریخ رای: یکشنبه 1 اردیبهشت 1381

شماره دادنامه: 27

مقدمه: شاکی طی دادخواست تقدیمی اعلام داشته‎اند، در تاریخ 1357/8/22 قانون افراز و فروش املاک مشاع در 6 ماده به تصویب رسید. این قانون برای املاک مشاع دو وضعیت را پیش‎بینی نموده است.نخست آنکه ملک مشاع قابل افراز باشد.دوم آنکه ملک مشاع قابل افراز نباشد.در وضعیت نخست عمل افراز توسط واحد ثبتی انجام می‌شود. تصمیم واحد ثبتی در ظرف 10 روز قابل اعتراض از سوی هر یک از شرکاء خواهد بود. دادگاه شهرستان به دعوی اعتراض رسیدگی می‌کند. حکم دادگاه شهرستان قابل شکایت فرجامی خواهد بود. در فرض دوم چنانچه ملک مشاع قابل افراز تشخیص نشود. یعنی سهم هر یک از شرکاء یا یکی از آنها طبق قوانین شهرداری‌ها کمتر از 150 مترمربع باشد در این صورت طبق ماده 4 همان قانون ملک مشاع فروخته می‌شود، و بهای آن بین شرکاء تقسیم می‌گردد.حکم دادگاه شهرستان بر فروش غیر قابل اعتراض و پژوهش و فرجام شناخته شد. در حالی که نمی‎تواند خالی از اشتباه تصور نشود. مقررات اجرایی این قانون از قبیل ترتیب رسیدگی واحد ثبتی و ابلاغ اوراق و ترتیب فروش و تقسیم وجوه بین شرکاء طبق آیین‎نامه‎ای خواهد بود که به تصویب وزارت دادگستری می‎رسد.آیین‎نامه مذکور در قانون در 1358/2/20 تحت عنوان آیین‎نامه قانون افراز و فروش املاک مشاع به تصویب وزیر دادگستری وقت رسیده است. ماده 6 آیین‎نامه مذکور مقرر می‎دارد تصمیم واحد ثبتی در صورت اعتراض احداز شرکاء وفق مقررات ماده 2 قانون افراز و فروش املاک مشاع به دادگاه شهرستان محل وقوع ملک باید تسلیم شود. تبعاً حق اعتراض بصورت فرجام‎خواهی در دیوان عالی کشور یکبار دیگر به رسمیت شناخته شده است. ذیل ماده 6 طریق ابلاغ را مطابق آیین‎نامه اجرای مفاد اسناد لازم‎الاجراء پیش‎بینی نموده در ماده 8 که ناظر است به قابل افراز بودن املاک مشاع و در ماده 9 که ناظر است به غیر قابل افراز بودن ملک مشاع در هر دو فرض اشاره شده بحکم قطعی و حکم قطعی وفق تبصره ذیل ماده 22 قانون ثبت حکمی است که پس از طی مراحل استیناف و تمیز صادر شده باشد یعنی آیین‎نامه قانون افراز و فروش املاک مشاع ضرورت قطعی شدن حکم دادگاه شهرستان را فرض واجب دانسته در صورتی که عملاً احکام دادگاه شهرستان را اعلامی تشخیص داده و بدون رعایت قطعی شدن به موقع اجراء می‎گذارند.در مواد 8 و 9 آیین‎نامه مذکور اجرای قانون افراز و فروش املاک مشاع را تابع اجرای احکام مدنی برشمرده است که حایز دو عیب می‎باشد. نخست آنکه ماده 5 قانون افراز و فروش املاک مشاع تصویب آیین‎نامه خاص ویژه آن قانون را ضروری دانسته بدون حواله کرد به قانون دیگری آنهم از نظر تسهیل امور در باب حاجت، دوم آنکه قانون اجرای احکام مدنی همان‌طور که از اسمش پیداست قانون است آنهم قانونی عام و قانون شانیت‎اش بالاتر از آن است که نقض آیین‎نامه را ایفا کند به ویژه آنکه تهیه و تصویب آیین‎نامه لازم به عهده وزارت دادگستری گذاشته شده نه اینکه حواله به قانون اجرای احکام مدنی داده ‎شود که قانون اجرای احکام مدنی برای خود آیین‎نامه دیگری دارد و اینکه ذیل مواد 8 و 9 آیین‎نامه مذکور اجرای قانون مزبور را از طریق مقررات قانونی اجرای احکام مدنی دانسته خلاف اصول است و قانون نمی‎تواند آیین‎نامه تلقی شود. با عنایت به مراتب درخواست رسیدگی را دارد.مستشار اداره حقوقی و تدوین قوانین قوه قضاییه در پاسخ به شکایت مذکور طی نامه شماره 1356/3608/7 مورخ 1380/11/10 اعلام داشته‎اند، عمده اعتراض شاکی ارجاع آیین‎نامه در مواد 8 و 9 به قانون اجرای احکام مدنی است که ترتیبات و ضوابط خاصی در تلقی احکام قطعی دارد. چه به تعبیر او و استنباط عرفی از ماده 6 آیین‎نامه مزبور در مواردی که تصمیم واحد ثبتی مورد اعتراض احداز شرکاء باشد وفق مقررات ماده 2 قانون افراز و فروش املاک مشاع سابقه به دادگاه شهرستان محل وقوع ملک تسلیم می‌شود مضافاً طریق ابلاغ را در زیر این ماده مطابق آیین‎نامه اجرای مفاد اسناد لازم‎الاجراء پیش‎بینی نموده که در هر دو مورد املاک قابل افراز و غیر قابل افراز وجه اقدام قطعی بودن حکم است و وفق تبصره ذیل ماده 22 قانون ثبت حکم قطعی ضرورت طی مراحل استیناف و تمیز را دارد که هر چند در این قانون استینافی بر احکام موضوع افراز و فروش املاک مشاع نیست و فقط جنبه تمیزی مورد نظر است لذا بدون رعایت این مراتب نباید صرف حکم دادگاه شهرستان که جنبه اعلامی دارد ملاک اقدام واحد ثبتی باشد نکته دیگری که از دادخواست شاکی احراز می‌شود این است که قانون اجرای احکام نباید جانشین مقررات مواد 8 و 9 آیین‎نامه باشد که باید موضوعاً خود حاوی مراتب مورد نیاز در اجرای قانون افراز و فروش املاک مشاع باشد.ایرادات مذکور می‎تواند قابل احراز باشد ولی موجبی برای ابطال آیین‎نامه نباید در نظر گرفته شود. زیرا با ابطال آیین‎نامه خلایی ایجاد می‌شود که با توجه به وقفه و تاخیری که ضرورت تصویب آیین‎نامه مبرا از خلل دارد امور مراجعین به ثبت اسناد که در این باب موضوعاً معتنابه است متوقف شده و زندگانی و روال عادی امور مردم از مسیر خارج می‌شود.هیات عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق به ریاست حجت‎الاسلام‎والمسلمین دری‎نجف‎آبادی و با حضور روسای شعب بدوی و روسا و مستشاران شعب تجدیدنظر تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء به شرح آتی مبادرت به‌صدور رای می‎نماید.

رای هیات عمومی

به صراحت ماده 5 قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب 1357 «ترتیب رسیدگی واحد ثبتی و ابلاغ اوراق و ترتیب فروش املاک غیر قابل افراز و تقسیم وجوه حاصل بین شرکاء و به طور کلی مقررات اجرایی این قانون، طبق آیین‎نامه‎ای خواهد بود که به تصویب وزارت دادگستری می‎رسد.» نظر به اینکه مواد مورد اعتراض شاکی از آیین‎نامه اجرایی قانون فوق‎الذکر در قلمرو اختیار مقرر در ماده 5 قانون فوق‎الاشعار به تصویب وزارت دادگستری رسیده است. بنابراین مغایرتی با قانون ندارد و خارج از حدود اختیارات قانونی وزارت دادگستری در تصویب آیین‎نامه مزبور نمی‎باشد.

رییس هیات عمومی دیوان عدالت اداری – درّی نجف آبادی

Powered by Froala Editor

Powered by Froala Editor

فهرست مطالب این صفحه

مشاوره و راهنمایی

سایت حقوقی حاوی قوانین و مقررات تنقیح شده، موضوعات حقوقی، آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور، آراء هیات عمومی و هیات های تخصصی دیوان عدالت اداری و نظرات مشورتی

تماس بگیرید
تبلیغات
مطالب منتخب
پربازدیدها
مطالب مرتبط
داتیک در شبکه‌های اجتماعی