رای شماره ۵۹۸ مورخ ۱۳۸۹/۱۲/‍۰۹ هیات عمومی دیوان عدالت اداری

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 9 اسفند 1389

کلاسه پرونده: 88/197

شماره دادنامه: 598                               

مرجع رسیدگی: هیات عمومی دیوان عدالت اداری

شاکی: آقای علی‎اکبر کرمی

موضوع شکایت و خواسته: ابطال دستورالعمل شماره 10428/م.ع مورخ 19/10/87 شرکت نفت فلات قاره ایران

گردشکار: آقای علی اکبر کرمی به موجب دادخواست تقدیمی به طرفیت شرکت نفت فلات قاره ایران ابطال دستورالعمل شماره 10428/م ع مورخ 19/10/1387 را خواستار گردیده و در تبیین خواسته اشعار داشته: مدیرعامل دستگاه مشتکی‎عنه با نقض تکالیف آمره بند «د» ماده 139 قانون برنامه چهارم توسعه و بدون تصویب خواهی مقرر از سازمان مدیریت و هیات دولت، اختیارات ساختاری بدیع و مجوزات غیر ماذونی را برای اداره حقوقی شرکت تدوین و دستورالعمل غیر قانونی به شماره م ع/10428 مورخ 19/10/87 را انشاء و تاسیس نموده است. نظر به آثار متضررانه اقدام معترض‎عنه و خروجی آن از اختیارات قانونی مشتکی‎عنه، به شرح زیر به تخدیش مفاد دستورالعمل مبحوث عنه استدلال می‎گردد:

1- مشتکی‎عنه حق ذاتی تظلم خواهی و اختیار حضور اینجانب در مراجع قضایی را ساقط و آن را منوط به کسب اجازه از اداره حقوقی شرکت که متصدی‎اش به شرح مضبوط در پرونده کلاسه 87ب4/21 دادسرای کارکنان دولت مرتکب بزرگترین جعل تحریری خطاب به سران قوا باشد، نموده و بدین ترتیب معارضه خود را با تکلیف ماده 141 قانون برنامه چهارم مبنی بر استقرار نظام شایسته‎گرایی به منصه ظهور رسانده است. ابتلای مدیریت دستگاه مشتکی‎عنه به سیره متخلف پروری تازگی ندارد زیرا طبق اقرار مکتوب خودش، قبلاً نیز از طریق اعطای رتبه تشویقی و پاداش مالی به محکوم علیه حرفه‎ای و زندان رفته دیگری در همان پرونده، دین خود را در حق متجاوزین و متجاسرین به اموال عمومی اداء نموده است.

2- چنین بدعت ناصوابی با اصل 34 قانون اساسی مشروع که به موجب آن «دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس می‎تواند به منظور دادخواهی به دادگاه‎های صالح رجوع نماید..» تقابل دارد. آری، دولت کریمه اسلامی در این اصل، عطیه خالق را سخاوتمندانه، بلا قید و فارغ از اجازه مخلوق، به متظلّمین از جور جبّاران عطا نموده و معصوم ششم(ع) نیز در مناجات شریف ضمن عشر با سرمشق دعای شاکین، عرفان تشرف به عرصه تظلم را به مظلومین تعلیم فرموده، پس چگونه است که مشتکی‎عنه بخیل از وصال نعم الهی به ذیحق، در منصب نابجای منّاع للخیر ایفای نقش می‎نماید؟ به لحاظ منطقی نیز چنین احتجاج می‎شود که اصولاً گوهره حق محمول بر وحدت است و تکثراتی چون اذن و زمان و مکان در آن راه ندارد زیرا چنین رخنه‎ای اصلش را زایل می‎نماید.

3- مشتکی‎عنه آثار احکام قضایی معیّنه که در حق فرد مشخصی اصدار یافته‎اند را صرف نظر از شرایط انطباق و احراز دیگران و به قصد اذهان فریبی، عام الشمول دانسته است یعنی در عین بی‎صلاحیتی، متصرّف جایگاه خطیر هیات عمومی دیوان گردیده و به مثابه انشای رای وحدت رویه، اجرای مفاد آرای فردی دیوان را در حق همکان لازم الرعایه قلمداد نموده است! چنین تنفیذی ضمن آنکه با اصل تنجیز و رویه‎های قضایی منافات دارد باعث نوعی اغواگری است زیرا مشتکی‎عنه طی لایحه شماره 1ح/939/81 مورخ 2/2/88 متعذر به فقدان بودجه و سنگینی بارمالی ناشی از تعمیم اجرای دادنامه شماره 270 مورخ 23/2/87 در حق خیل عظیم بسیجیان صنعت نفت، به خاطر فرار از تکلیف، گردیده در حالی که: اولاً، بر اساس رای وحدت رویه شماره 164 مورخ 20/12/70 چنین عذری مسموع نیست، ثانیاً، مرجع تشخیص ذیصلاح ضرورت اجرایی دادنامه را منحصر به شخص اینجانب دانسته است.

4- در جوامع مدنی قانون سالار، بر خلاف نظامات ارباب و رعیتی منسوخه، اعمال مجازات قطع حقوق مستخدمین دولتی تابع قانون و مقررات خاص خودش بوده و استبداد و اراده مدیران خودمختار هیچ گونه محلی از اعراب ندارد. آری، دستور مشتکی‎عنه مبنی بر قطع حقوق کسانی که بدون اجازه اداره حقوقی در مراجع قضایی حضور می‎یابند ایضاً با مفاد رای وحدت رویه شماره 60 مورخ 1/8/68 هیات عمومی و مصوبه 28/10/65 هیات وزیران وتصریح بند 13-02-6 مجموعه مقررات استخدامی شرکت نفت که انواع مراجعین به دستگاه قضایی را از شمول کسر حقوق و تلقی غیبت غیر موجه خارج نموده‎اند منافات دارد. فلذا این قسمت از دستورالعمل معترض‎عنه نیز از مصادیق محرز تجاوز از اختیارات قوه مجریه می‎باشد.

5- مفسده دیگر مستتر در دستورالعمل معترض‎عنه آن است که مشتکی‎عنه بر خلاف نصوص مقررات استخدامی شرکت نفت و آیین‎نامه‎های مصوب هیات دولت، نظام سلسله مراتب اداری را منقلب کرده و به جای اعمال نظر کارگزینی و سرپرستان مستقیم کارمندان، اداره حقوقی را که صرفاً واجد منصب مشورتی است متولی حضور و غیاب آنان معرفی نموده که به معنای هرج و مرج اداری می‎باشد. به علاوه اینکه به خاطر مجازات کارمندان در قبال آنچه که ایشان آن را غیبت می‎پندارد، راساً حربه قصاص قبل از جنایت را ترویج، و عنصر تحقیق و احراز واقعیت را از فرایند رسیدگی حذف نموده که بالطبع با رای شماره 203 مورخ 13/9/69 معارضه دارد. عنایتاً به مراتب، اجرای دستورالعمل متنازع فیه که تاکنون منجر به کسر ناروای مبالغ هنگفت و منتهی به قطع کامل حقوق و دستمزد اینجانب گردیده در تناقض آشکار با قانون اساسی و قوانین عادی اشعاری بوده فلذا صدور حکم بر ابطال آن و اعاده حقوق تضییع شده از این جهت مورد استدعا می‎باشد.

مشتکی‎عنه در مقام دفاع به موجب لایحه شماره 1ح/939/379 مورخ 21/5/88 اشعار داشته: احتراماً در رد شکایت آقای علی‎اکبر کرمی به هیات عمومی دیوان عدالت اداری تحت کلاسه پرونده یاد شده دایر بر ابطال دستورالعمل غیر قانونی به شماره م ع/10428 مورخ 19/10/87 و اعاده حقوق تضییع شده ناشی از آن، دفاعیات این شرکت در دو بخش شکلی و ماهوی را به شرح ذیل به استحضار می‎رساند:

الف: دفاعیات شکلی

1- خواسته شاکی مصداق هیچ یک از شقوق مندرج در ماده 19 قانون دیوان عدالت اداری و حدود صلاحیت و اختیارات هیات عمومی دیوان نمی‎باشد، چراکه هیچ گونه آیین‎نامه و دستورالعملی صادر نگردیده و مد نظر شاکی صرفاً یک دست نوشته مدیرعامل این شرکت خطاب به برخی واحدهای ذیربط است که در چارچوب اختیارات و وظایف محوله به مدیرعامل و طبق بند «د» ماده 13 اساسنامه این شرکت صورت پذیرفته و دستورالعمل و آیین‎نامه تلقی نمی‎گردد.

2- هر چند شاکی در ستون خواسته تنها دو مورد را مطرح نموده است، لیکن در متن و شرح دادخواست خود عناوین و خواسته‎های متعددی را عنوان نموده که علاوه بر اینکه در خصوص اکثر موارد آن قبلاً در شعبات دیوان اقامه دعوا نموده است (به شرح بخش ب دفاعیات)، مورد از مصادیق ماده 27 آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (منع طرح شکایات مختلف به موجب یک دادخواست) بوده و از قابلیت رسیدگی برخوردار نمی‎باشد

ب- دفاعیات ماهوی

پاسخ بندهای 1 و 2- مدیرعامل این شرکت هیچ گاه حق تظلم خواهی و دادخواهی شاکی و یا هر کس دیگری را سلب ننموده و اقامه بیش از 150 مورد شکایت کیفری شاکی در دادسرای تهران علیه دادستان تهران، مسیولین عالی رتبه قضایی، تعدادی از قضات شعبات رسیدگی کننده، وزیر محترم نفت، مدیرعامل، مسیولین و کارکنان این شرکت و شرکت ملی نفت ایران (که تاکنون بیش از 99% آن رسیدگی و منتهی به صدور آراء برایت و منع پیگرد گردیده است)، علاوه بر اقامه بیش از 60 مورد شکایت در دیوان عدالت اداری، بهترین دلیل بر رد ادعای واهی شاکی است و آنچه در دست نوشته مورخ 19/10/87 مدیرعامل این شرکت مقرر گردیده مربوط به غیبت های مکرر کاری آقای علی‎اکبر کرمی بوده است که به جای حضور در محل کار، وقت بسیاری را صرف پیگیری شکایات شخصی خود علیه این شرکت و مسیولین آن در مراجع مختلف دادگستری نموده و سپس طی مکاتباتی درخواست موجه و اداری محسوب شدن آن را می‎نمود که مدیرعامل شرکت، امور حقوقی را مرجع تشخیص آن معرفی نموده است.

ضمناً استعمال ناروای عباراتی از قبیل «جعل تحریری خطاب به سران قوا»، «متجاوزین و متجاسرین به اموال عمومی» و … در متن دادخواست شاکی، خود مصداق افترا و اهانت می‎باشد که به همین دلیل و موارد مشابه و متعدد دیگر قبلاً شکایتی علیه نامبرده اقامه گردیده که در حال حاضر تحت کلاسه 86/ب8/309 در شعبه 8 بازرسی دادسرای کارکنان دولت تحت رسیدگی می‎باشد.

پاسخ بند3- نامبرده در خصوص موضوع مطروحه قبلاً شکایتی اقامه نموده است که تحت کلاسه 11/86/85 شعبه 11 دیوان مورد رسیدگی قرار گرفته و بـه صدور دادنامه شماره 270 انجامیده است که بـه لحاظ قانونی موضوع از مصادیق بند (ت) ماده20 آیین دادرسی دیوان عدالت اداری بوده و از اعتبار امر مختومه برخوردار می‎باشد. بدیهی است هرگونه پیگیری اجرای رای صادره نیز از طریق شعبه یاد شده باید به عمل آید.

پاسخ بندهای 4 و 5- شاکی در خصوص این موضوع نیز قبلاً 2 بار شکایت مجزا اقامه نموده است که طی دادنامه‎های شماره 570 و 571 به ترتیب در پرونده‎های کلاسه 12/88/445 و 12/87/1753 شعبه 12 دیوان عدالت اداری، محکوم به رد گردیده است، که این مورد نیز از اعتبار امر مختومه برخوردار می‎باشد.

با عنایت به مراتب فوق رد شکایت آقای علی‎اکبر کرمی، که به دلیل تخلفات ارتکابی و به موجب آراء هیات بدوی و تجدیدنظر رسیدگی به تخلفات اداری کارمندان وزارت نفت به مجازات بازنشستگی با تقلیل یک رتبه محکوم و رای صادره توسط دیوان عدالت اداری نیز تاییدگردیده است، از آن مقام محترم قضایی استدعا می‎گردد.

هیات عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق با حضور روسا، مستشاران و دادرسان  علی‎البدل شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء بـه شرح آتی مبادرت بـه صدور رای می‎نماید.

رای هیات عمومی

 نظربه اینکه در بند (د) ماده 13 اساسنامه شرکت ملی نفت ایران، تعیین وظایف و حدود اختیارات و مسیولیت های واحدهای مختلف شرکت در حدود تشکیلات و سازمان کلی شرکت از جمله وظایف و اختیارات مدیرعامل شرکت احصاء گردیده و مفاد مقرره معترض‎عنه حق دادخواهی اشخاص را محدود نکرده و مغایرتی با قوانین مورد استناد شاکی ندارد، بنابراین در حدود اختیارات مقام صادر کننده تشخیص و  قابلیت ابطال ندارد.

رییس هیات عمومی دیوان عدالت اداری – منتظری

Powered by Froala Editor

Powered by Froala Editor

Powered by Froala Editor

فهرست مطالب این صفحه

مشاوره و راهنمایی

سایت حقوقی حاوی قوانین و مقررات تنقیح شده، موضوعات حقوقی، آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور، آراء هیات عمومی و هیات های تخصصی دیوان عدالت اداری و نظرات مشورتی

تماس بگیرید
تبلیغات
مطالب منتخب
پربازدیدها
مطالب مرتبط
رای شماره ۱۵۴ مورخ ۱۴‍۰۱/‍۰۱/۲‍‍‍۳ هیات عمومی دیوان عدالت اداری(ماده ۶۷ آیین نامه اجرایی قانون کارشناسان رسمی دادگستری مصوب ۱۳۸۲/‍۰۲/‍۰۷ هیات وزیران که بر اساس آن کلیه شکایات واصله علیه اعضاء هیات مدیره، دادستان و بازرسان کانونها به شورای عالی ارسال می گردد. شورای عالی موظف است موضوع را ضمن بررسی های لازم عندالاقتضاء با سوابق امر در اجرای بند (ط) ماده ۷ قانون جهت رسیدگی و اتخاذ تصمیم به دادسرای انتظامی قضات ارسال نمایند، ابطال شد.)
داتیک در شبکه‌های اجتماعی