رای شماره ۷۴۲ مورخ ۱۳۸۸/‍۰۹/‍۰۹ هیات عمومی دیوان عدالت اداری

تاریخ: 9 آذر 1388

شماره دادنامه: 742                              

کلاسه پرونده: 87/779

مرجع رسیدگی: هیات عمومی دیوان عدالت اداری

شاکی: آقای ژوزف باباخان

موضوع شکایت و خواسته: ابطال مواد 2، 4 و 5 آیین‎نامه اجرایی قانون تعطیل موسسات و واحدهای آموزشی و تحقیقاتی و فرهنگی که بدون مجوز قانونی دایر شده و می‎شود مصوب 18/3/1373 هیات وزیران

گردشکار: شاکی به شرح دادخواست تقدیمی اعلام داشته است، هیات وزیران در جلسه مورخ 18/3/73، طی مصوبه شماره 2351ت128 ه‍ مورخ 15/4/1373 و به استناد تبصره 3 ماده واحده قانون تعطیل موسسات و واحدهای آموزشی و تحقیقاتی و فرهنگی که بدون اخذ مجوز قانونی دایر شده و می‎شود، آیین‎نامه اجرایی قانون یاد شده را تصویب نموده است که به دلیل خروج از حیطه وظایف خود و با بیان موارد ذیل که مشتمل بر ادله‎ای مربوط به غیرقانونی بودن آنها می‎باشد، مطابق ماده 5 آیین‎نامه مذکور، موسسات و واحدهای موضوع آیین‎نامه، مکلف به همکاری با مامورین اعزامی از وزارتخانه‎ها و ارایه مدارک و اطلاعات لازم و رونوشت، به مامورین مذکور شده‎اند و در تبصره‎های 1، 2 و 3 از همان ماده، مامورین اعزامی، ملزم به ارایه حکم با کارت بازرسی ممهور، صادره از وزارتخانه ذیربط و ممضی توسط بالاترین مقام شده‎اند. ماده 5 بنابه جهات ذیل خلاف قانون است، تکلیف و الزام افراد به همکاری با بازرسین وزارتخانه‎ها مستلزم حکم صریح قانونگذار است که وحدت ملاک آن در ماده 98 قانون کار ملاحظه می‎شود ضمن آنکه مطابق ماده 100 همان قانون، بازرسان کار می‎بایست دارای کارت ویژه حسب مورد و با امضاء وزیر کار و امور اجتماعی و وزیر بهداشت بوده و هنگام بازرسی، آن را ارایه دهند و حتی به منظور ضمانت اجرای موارد پیش گفته، افرادی که مانع از انجام وظایف بازرسان شوند، وفق مقررات ماده 104 و 179 همان قانون به مجازاتهای تعیین شده، محکوم خواهند شد، در حالی که در مانحن فیه الزام به همکاری با ماموران اعزامی وزارتخانه و تجویز ورود آنان به موسسات، آنهم بواسطه صدور حکم بازرسی از ناحیه وزارتخانه و نیز ارایه مدارک، اطلاعات و رونوشت به ماموران مذکور، به اذن صریح قانونگذار یا مادون از قبل وی نبوده و در متن ماده واحده قانون تعطیل موسسات حکم صریحی نظیر آنچه که در مواد 98 و 100 و 179 قانون کار آمده است، مشاهده نمی‎شود. لذا هیات دولت در ماده 5 آیین‎نامه مورد اعتراض، به موازات قانون تعطیل موسسات، اقدام به وضع و تغییر قانون نموده که خارج از حیطه وظایف قوه مجریه می‎باشد. بازرسان وزارتخانه‎های موضوع آیین‎نامه مبحوث عنه، واجد وصف اطلاق ضابطین دادگستری نیز نبوده و بنابراین اقدامات آنان به شرح مقرر در ماده 5 آیین‎نامه، بر خلاف قانون و خارج از حیطه وظایف قوه مجریه می‎باشد و نمی‎توان متصور شد که وزارتخانه‎های موضوع ماده واحده قانون تعطیل موسسات در مقام اجرای قانون مذکور، هم شان مقام قضایی و یا ضابط دادگستری و نیز بدون اذن صریح قانون، حق ورود به موسسات غیرمجاز، تفتیش و دسترسی به اوراق، دفاتر ، نوشته‎ها و … را داشته باشند. مستفاد از مطالب فوق‎الذکر، ماده 4 آیین‎نامه اجرایی قانون تعطیل موسسات مشعر بر، (تشخیص وزارتخانه‎ها در غیر مجاز بودن فعالیت اینگونه موسسات و واحدها معتبر است) نیز بر خلاف قانون است، چراکه اولاً، با تصویب ماده واحده قانون تعطیل موسسات، قانونگذار ایجاد و تاسیس موسسات، بدون اخذ مجوز را جرم دانسته است. با توجه به مدلول آراء 117 مورخ 2/4/1381 و 300- 9/8/1378 هیات عمومی دیوان که احراز و اثبات تخلف را نیازمند تشخیص و احراز تحقق و اجتماع عناصر مادی و معنوی جرم دانسته که آن هم ملازمه با امعان نظر قضایی دارد، لذا ماده 4 آیین‎نامه که تشخیص وزارتخانه‎ها مبنی بر غیر مجاز بودن را، معتبر دانسته و در ضمن به گونه‎ای مفهم نوعی تشخیص قطعی و نیز لازم‎الاتباع برای مراجع قضایی می‎باشد، به معنای آن است که برای وزارتخانه‎ها در زمینه رسیدگی و تشخیص معتبر و قطعی، جعل صلاحیت شده که خلاف صریح اصل 34 قانون اساسی می‎باشد. ثانیاً، تشخیص وزارتخانه‎ها در خصوص فعالیت غیر مجاز، منوط و مقید به اجرای ماده 5 آیین‎نامه مورد اعتراض می‎باشد و لاغیر و از آنجا که چگونگی انجام این تشخیص که ملازمه دارد با رعایت ماده 5 آیین‎نامه که خود مفسده می‎باشد، لذا تالی آن یعنی تشخیص وزارتخانه نیز فاسد بوده و نمی‎تواند معتبر باشد، اذن مقنن در خصوص تهیه و تصویب آیین‎نامه اجرایی قانون تعطیل موسسات متضمن وضع قواعد آمره مشعر، بر حق بازرسی و ورود به موسسات غیر مجاز و ارایه گزارشهایی در حکم ضابط قضایی، تشخیص معتبر و … نبوده و الزام یا اعطای اختیار به وزارتخانه‎ها آنهم جهت اموری که در قانون تعیین نشده و مستلزم اذن صریح قانونگذار می‎باشد، مفهم توسعه دایـره شمول قانون بوده، بـر خلاف اصول و مـوازین مربوط بـه تدوین آیین‎نامه دولتـی می‎باشد. از جمع مواد فوق چنین مستفاد می‎شود که مواد 4 و 5 آیین‎نامه مذکور به منزله تجویز ورود قوه مجریه به حیطه وظایف دو قوای دیگر بوده و موجبات تغییر و توسعه قانون را فراهم نموده‎اند و لذا شایسته ابطال می‎باشند. پیرو مواد فوق‎الاشعار، ماده 2 آیین‎نامه مورد اعتراض که اشعار دارد بر اینکه، (وزارتخانه‎ها موظفند نسبت به شناسایی موسسات و واحدهای غیر مجاز اقدام نموده و دستور انحلال را صادر نمایند و …) موجه نمی‎باشد. وفق مقررات ماده 15 آیین دادرسی کیفری، کشف جرم می‎بایست توسط ضابطین قضایی و تحت نظارت مقام قضایی صورت گیرد، مضافاً، چون ایجاد موسسه غیر مجاز، جرمی است مشهود، لذا مطابق مواد 18 و 22 قانون مارالذکر، موضوع می‎بایست از سوی مامورین وزارتخانه صرفاً به مقام قضایی اطلاع داده شود. حال آنکه بازرسان وزارتخانه در حکم ضابط قضایی نمی‎باشند. ثانیاً، با توجه به متن ماده واحده قانون استنادی 1- صدور دستور (به منزله رای و حکم لازم‎الاتباع) که به دنبال تشکیل مرجع شبه قضایی و به منظور رسیدگی به تخلفات اصدار می‎یابد، منوط به اذن صریح قانونگذار است. 2- احراز و اثبات تخلف نیازمند تشخیص و احراز تحقق و اجتماع عناصر مادی و معنوی آن می‎باشد که این مهم به عهده قوه قضاییه است و همینطور تعیین و تعریف انواع تخلف و شرایط رسیدگی به آن، از وظایف قانونگذار یا مادن از قبل وی است که مستلزم حکم صریح قانونگذار می‎باشد که وحدت ملاک موارد فوق در موارد متعددی و از جمله در قانون رسیدگی به تخلفات و جرایم در آزمونهای سراسری ملاحظه می‎شود. ضمن آنکه اگر مراد قانونگذار در تصویب قانون تعطیل موسسات ناظر به صدور دستور انحلال توسط وزارتخانه می‎بود، یقیناً آن را در قانون تصریح می‎نمود، لذا صدور دستور انحلال که مستلزم رسیدگی قضایی و احراز و اثبات تخلف و احراز و تحقق و اجتماع عناصر مادی و معنوی جرم می‎باشد در حدود وظایف قوه قضاییه است، نه قوه مجریه. 3- با توجه به اصل حکیم بودن قانونگذار و تناسب جرم با مجازات، بعید است که طبق ماده واحده، چنانچه بعد از صدور دستور انحلال از سوی یک وزارتخانه، اشخاص به صرف عدم پذیرش این دستور و بدون رسیدگی قضایی و احراز اثبات تخلف و سوء نیت فرد دایر کننده متهم به فعل مجرمانه شوند و به صرف تشخیص یک وزارتخانه   که در ماده 4 آیین‎نامه تدوینی معتبر تشخیص داده شده، مجازات گردند. ایراد دیگر وارده آن است که قانونگذار تاکید نموده کـه (در صورت شکایت وزارتخانه مربوطه تحت تعقیب قرار خواهند گرفت) و با به  کار بردن عبارت ( در صورت شکایت) طرح دعوی را محدود به وزارتخانه به عنوان شاکی خصوصی نموده است. لذا ماده 2 آیین‎نامه اجرایی قانون مبحوث عنه بر خلاف قانون بوده و خارج از حیطه وظایف قوه مجریه در تنظیم مقررات دولتی است. چراکه موجبات تغییر و توسعه قانون و ورود به قلمرو صلاحیت مراجع قضایی و ضابطین دادگستری را فراهم آورده است و درخواست ابطال آن را می‎نماید. مشاور و مدیرکل دفتر امور حقوقی دولت، در پاسخ به شکایت مذکور طی نامه شماره 102764/7589 مورخ 21/5/1388 ضمن ارسال تصویر نظریه‎های شماره 1880/75 مورخ 9/3/1388 وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و شماره 23661 مورخ 9/3/1388 وزارت کار و امور اجتماعی و شماره 253398/10 مورخ 9/2/1388 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعلام داشته‎اند، نظر به اینکه در ماده واحده قانون تعطیل موسسات ….، به قرار داشتن موضوعات مندرج در ماده واحده و صدور مجوز مربوط در زمره اختیارات قانونی دستگاههای ذیربط تصریح شده و به علاوه در قوانین و مقررات مربوط به هر یک از این دستگاهها اختیارات لازم برای آنها در زمینه صدور مجوز و نیز جلوگیری از فعالیت موسسات و … بدون مجوز مورد حکم قرار گرفته است و از سوی دیگر در ماده واحده یاد شده صدور دستور انحلال توسط مرجع قضایی مورد حکم قرار نگرفته بلکه موسسات موضوع قانون مکلف به اجرای دستور انحلالی شده‎اند که از سوی دستگاه ذیربط در چارچوب ضوابط مقرر صادر می‎شود و به علاوه قانونگذار صراحتاً طرح موضوع در مرجع قضایی را صرفاً پس از صدور دستور انحلال و عدم اجرای آن پیش‎بینی نموده و به عبارت «و در صورت شکایت وزارتخانه مربوطه» تصریح نموده است، از آنجا که مطابق تبصره 3 ماده واحده مذکور تصویب آیین‎نامه اجرایی قانون بر عهده هیات وزیران قرار گرفته و این آیین‎نامه باید متضمن جزییات و ضوابط اجرایی قانون و ساز و کار شناسایی موسسات موضوع قانون باشد و به علاوه اذن به صدور دستور انحلال مستلزم اذن به لوازم اجرایی این اختیار می‎باشد، بنابراین مواد (2، 4 و5) آیین‎نامه یاد شده مغایرتی با قوانین نداشته و از این رو رد شکایت مورد استدعا است. هیات عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ فوق با حضور روسا و مستشاران و دادرسان  علی‎البدل شعب دیوان تشکیل و پس از بحث و بررسی و انجام مشاوره با اکثریت آراء بـه شرح آتی مبادرت بـه صدور رای می‎نماید.

رای هیات عمومی

نظر به اینکه اجرای تکالیف و وظایف مقرر در قانون تعطیل موسسات و واحدهای آموزشی و تحقیقاتی و فرهنگی که بدون مجوز قانونی دایر شده یا می‎شوند به موجب آیین‎نامه اجرایی موضوع تبصره 3 قانون مذکور می‎باشد. مواد مورد درخواست ابطال هم از جمله مواد مصوب آیین‎نامه فوق‎الاشعار بوده که در حدود جواز قانونی و در محدوده صلاحیت و اختیارات مرجع صلاحیتدار تصویب شده است منطبق با مقررات قانون فوق‎الذکر بوده و موجبی برای ابطال مقررات مرقوم وجود ندارد.

رییس هیات عمومی دیوان عدالت اداری – منتظری

Powered by Froala Editor

Powered by Froala Editor

Powered by Froala Editor

فهرست مطالب این صفحه

مشاوره و راهنمایی

سایت حقوقی حاوی قوانین و مقررات تنقیح شده، موضوعات حقوقی، آراء وحدت رویه دیوان عالی کشور، آراء هیات عمومی و هیات های تخصصی دیوان عدالت اداری و نظرات مشورتی

تماس بگیرید
تبلیغات
مطالب منتخب
پربازدیدها
مطالب مرتبط
داتیک در شبکه‌های اجتماعی